سایز متن   /

موضوع کشتار کودکان و نوجوانان کرد ایرانی توسط ارتش ترکیه و نیز خود گروهک نگرانی خانواده های قربانی را دو چندان کرده است. خیلی از خانواده ها که از سرنوشت فرزندانشان خبر ندارند فقط به انتظار مرگ آنها می نشینند تا از طریق رسانه های گروهک اعلام شود.

.

دانیال دوستی با کد سازمانی روژیار آرام یکی از نوجوانان مریوانی بود که خانواده اش پس از سال ها بی خبری و عدم اطلاع از سرنوشت وی، خبر مرگ او را از طریق رسانه های گروهک شنیدند.

.

سایت خبری-تحلیلی کوردپاریز برای تنویر افکار عمومی و نیز آسیب شناسی و روشن شدن حقیقت ماجرا بارها به سراغ خانواده های قربانی رفته و افکار عمومی جامعه کردی را آگاه کرده تا بیشتر از این کودکان و نوجوانان کُرد ایرانی در چنگال این غده سرطانی گرفتار نشوند.

.

خبرنگار کوردپاریز این بار برای روشن شدن حقیقت ماجرا و سرنوشت تلخ یک نوجوان دیگر ایرانی به سراغ پدر این قربانی رفته که در ادامه مطالعه می فرمایید.

.


آقای دوستی در صورت امکان معرفی کوتاهی از خود برای مخاطبان ما داشته باشید.

اسکندر دوستی، پدر دانیال اهل روستای کال مریوان هستم. ۳ فرزند دارم که دانیال، فرزند ارشد بنده بود. اوضاع اقتصادی نابسامانی دارم و در فعل حال هم از طریق کشاورزی به زور امرار و معاش می کنم.

.

سطح تحصیلات دانیال چقدر بود و چه سالی و در چند سالگی به گروه پیوست؟

پسرم دبیرستان را تمام نکرد و اگر اوضاع مالی خوبی داشتم به هیچ عنوان اجازه نمی دادم ترک تحصیل کند. او نوجوانی بیش نبود، هنوز ۱۶ سالش تمام نشده بود که پژاک با فریب و حیله به کوهستان برد. از سال ۱۳۹۴ که پژاک پسرم را از ما ربود هیچ خبری نداشتیم تا اینکه از طریق رسانه های گروه از کشته شدن وی مطلع شدیم.

.

چگونه به گروه جذب شد؟ شما خودتان با گروهک آشنا بودید؟

یکی از مشکلات اساسی ما در منطقه این است که نیروهای اینها آزادانه به روستا رفت و آمد می کنند. با بسیاری از خانواده ها نشست و برخاست می کنند. کسی جرأت ندارد در مقابلشان حرف بزند. تمام مایحتاج خود را از روستاییان تامین می کنند. همه ما مجبور به اطاعتیم. بارها به مراکز امنیتی اطلاع دادیم که گروه آزادانه به روستا می آیند و برای ما مزاحمت ایجاد می کنند ولی تاکنون نتیجه ای نگرفتیم و کسی هم به داد ما نرسیده است.

در همین رفت و آمدهای این گروه بوده که پسرم با آنها آشنا شده، ۱۶ سالگی هم سن حساسی برای یک نوجوان است. با حرف های پوچ ملی گرایانه و میهن پرستانه او را فریب دادند. هنوز هم دقیق نمی دانیم که روز آخر خودش رفته یا با زود او را بردند.

.

بعد از پیوستن به گروه با وی ملاقاتی داشتید؟ برای برگرداندنش چه اقداماتی کردید؟

به هیچ عنوان. چندین بار به اقلیم کردستان و قندیل رفتم. به مرز ترکیه رفتم. به سوریه رفتم. تا یک سال منکر این بودند که پسرم به گروه پیوسته، با فشار و اصرار نهایتا اقرار کردند ولی هرگز موفق به ملاقات وی نشدم. خیلی هم اصرار کردم. حتی گفتم یک بار نشانم بدهید ولی زیر بار نرفتند.

به مقامات امنیتی کشورمان هم مراجعه کردم ولی آنها هم نتوانستند کمکی به ما کنند.

.

از طریق دوستان وی و یا کسانی که موفق به فرار شدند هم پیگیری نکردید؟

چرا، بارها این کار را انجام دادم. خبرهای موثقی هم شنیدم. دانیال ۳ بار اقدام به فرار کرده بود. ولی موفق نشده بود. یک بار که به مدت چند ماه در داخل گروه در دخمه ای زندانی بوده، یک بار هم هنگام فرار یکی از دوستانش را می زنند و جنازه وی را همانجا رها می کنند.

اکنون هم همه نگرانی ما از این است که دانیال به هنگام فرار کشته شده باشد. نه جنازه را به ما می دهند و نه هم اجازه می دهند که به قندیل برویم.

.

خبر دارید کجا کشته شده است؟

گفتند که در منطقه شاهو در درگیری با سپاه کشته شده است. شک دارم. مطمئنم آنها جنازه را با خود نمی برند. یعنی فرصتش را هم ندارند. به سپاه هم مراجعه کردم. خبری نداشتند. اگر در داخل ایران کشته می شد لااقل نیروهای امنیتی ما خبردار می شدند. حتی به نیروهای سپاه گفتم فقط بگویید جنازه را دیدید یا نه؟ جنازه ای در کار نیست. معلوم نیست چه بلایی بر سر پسر من آوردند. شک ندارم که به هنگام فرار از گروه کشته شده است. خودشان می کشند و بعد می گویند شهید شده است.

.

اگر زمان به عقب برگردد چه کار می کنید تا فرزندتان جذب گروه نشود؟ آیا خودتان را مقصر می دانید؟

خودم را مقصر نمی دانم. یعنی من دوست دارم که پسرم اسلحه بردارد و آدم بکشد؟ حقیت این است که کاری از دست ما ساخته نیست. هر چه می کشیم از بیکاری و اوضاع نابسامان اقتصادی است. اگر دانیال کار داشت محال بود به سمت گروه برود. یا حتی ذهن خود را درگیر کند. پژاک هم به دنبال جوانان بیکار ما است. چرا که آنها را به راحتی فریب می دهد. این حکومت و نظام هستند که باید به فکر ما باشند. از مسئولین هم می خواهم به فکر اشتغال جوانان این منطقه هم باشند. معضل بیکاری بد دردی است. هیچ زیرساختی برای توسعه کردستان نیست. کسی راضی نیست به کولبری برود، مجبور است.

حالا هم نگران دو فرزند دیگرم هستم. شب و روز نصیحتشان می کنم. همه زندگی ام شده ترس و واهمه. می ترسم که این دو فرزندم را هم از من بگیرند. این انصاف است، بچه را با خون دل بزرگ کنم و اینگونه مفت از چنگم در بیارند؟ 

.

به نظر شما با وجود ناامنی در منطقه کسی حاضر به سرمایه گذاری می شود؟ گروهک چه نقشی در وضعیت معیشتی کردستان دارد؟

قبول دارم که با وجود ناامنی که پژاک در منطقه بوجود آورده، اندک سرمایه گذاران هم فرار کرده اند. اینها بارها به باغ های مردم هجوم برده اند، اخاذی کرده اند، کارگاه ها را به اتش کشیده اند، همه اینها را به عینه دیده ام. حتی از کولبران اخاذی می کنند. از آنها باج می گیرند که خودشان مالیات می گویند.

ولی چرا نیروهای امنیتی ما کاری نمی کنند؟ من از آنها انتظار دارم. گروه که ماهیتش مشخص است. بی رحمی آنها هم زبانزد خاص و عام است.

چرا برای نابودی این گروه کاری نمی کنند؟ اگر فرزندان خودشان قربانی می شدند، اینگونه بی خیال بودند؟!

.

پژاک که ادعای دفاع از حقوق کردها را دارد، به نظر شما به دنبال چیست؟ تا حالا چه دستاوردی برای کردها داشته است؟

این چه جور دفاع کردنی است. شهروندان ما را می برند و در بیابانها سر به نیست می کنند. عده ای را هم جلوی چشم خانواده هایشان می کشند. به کارگاه ها و مرغداریها هم که حمله می کنند و اخاذی می کنند. خودم چند ساعت پیشه به کارگاه ماسه سازی رفته بودم، خدا شاهده می نالیدند، به آنها هم رحم نکرده بودند. یک بار و دو بار نیست که، هر از چندگاهی سر و کله شان پیدا می شود. چه کسی در کردستان از دست اینها آسایش دارد؟ از ما اخاذی می کنند و پول ها را برای کسانی که در اروپا نشسته و به دنبال عیاشی هستند می فرستند.

خلاصه این را بگویم؛ هر چه بدبختی ما کردها است، زیر سر اینهاست.

اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
برچسب ها:
دیدگاهها

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی