سایز متن   /

با شیوع ویروس کرونا در کشورهای مختلف دنیا، مقرهای گروهک تروریستی پ.ک.ک و پژاک نیز به دلیل نبود امکانات بهداشتی و زندگی جمعی در محیط های بسته و غارهای تنگ و تاریک از ابتلا به این ویروس، مصون نماند.

گروهک پژاک با توجه به ماهیت تروریستی و فرقه ای خود از ارائه هرگونه اطلاعات در رابطه با ابتلای اعضا و کشته شدن بر اثر بیماری کوید ۱۹ خودداری کرده و نه تنها پاسخگوی نگرانی خانواده های اعضای خود نیست بلکه راه را نیز بر هرگونه فعالین حقوق بشری بین المللی برای کمک به مبتلایان بسته است.

در همین رابطه تیم خبری کوردپاریز، مصاحبه ای با یکی از اعضای بازگشتی گروهک تروریستی پژاک با محوریت شیوع ویروس کرونا و امکانات بهداشتی در مقرهای گروهک ترتیب داده است که در ادامه مشاهده می فرمایید.

.

لطفا خودتان را به مخاطبان عزیز معرفی و بفرمایید چند سال عضو پ.ک.ک بوده اید و چه مسئولیت هایی در آنجا داشته اید؟

جعفر جهانگیر با کد سازمانی آزاد قندیل هستم. در سال ۱۳۸۸ به گروه ملحق شدم، در چند سال ابتدایی در عراق بودم و بعدا به شمال سوریه به PYD اعزام کردند و حدود دو سال در مناطق حسکه و قامشلو ماندم و بعد از آن در سال ۱۳۹۶ دوباره به عراق فرا خوانده شدیم و در شهر سلیمانیه تصمیم گرفتم در یک فرصت مناسب فرار و به ایران برگردم. مسئولیت های من متفاوت بود؛ در عراق ابتدا مسئول تیم و بلوک بودم و حدود دو سال هم در بخش سلامت به عنوان پرستار هم در مخمور و هم در شمال سوریه کار کردم.

.

مقداری در رابطه با شرایط زندگی در مقرهای پ.ک.ک و پژاک برایمان توضیح دهید تا مخاطان با نحوه زندگی در این کمپ ها به صورت کلی آشنا شوند؟

حدودا نه سال از بهترین سالهای زندگی ام را در گروه سپری کردم. از طریق رسانه های پ.ک.ک و پژاک با این گروه آشنا شدم و بعدا با تبلیغات دروغین و تحریک احساسات از طریق این رسانه ها در سال ۱۳۸۸ به گروه ملحق شدم.

زندگی در دو سال ابتدایی در گروه برایم عادی بود و بعدا با تشدید حملات هوایی ترکیه زندگی روی سخت تر خود را نشان داد و زندگی در غارها غیر قابل تحمل بود و بعدا در یکی از حملات ترکیه در منطقه زاب نزدیکی مرز ترکیه من از ناحیه پا زخمی شدم و برای درمان به کمپ مخمور فرستاده شدم و این زخمی شدنم بهانه ای شد که برای مدتی از زندگی غار و صدای بمب هواپیماها  راحت شوم و در کمپ مخمور بعد از بهبودی در بخش سلامت به کار مشغول شدم زیرا من با اینکه ایرانی بودم زبان کردی سورانی را از کادرهای ترکیه ای بهتر می دانستم و این مهارت سبب شد که کادر درمانی من را پیششان نگه دارند و حدود دو سال در این بخش کار کردم و با شروع شدن درگیری در شمال سوریه بعدا تحت عنوان کادر سلامت به آنجا رفتیم.

.

امکانات بهداشتی و پزشکی آنجا در چه سطحی می باشد؟ آیا این امکانات در تمامی مقرها به صورت یکسان پخش شده است یا نه؟

امکانات بهداشتی و پزشکی در هر منطقه متفاوت است. مثلا در قندیل با اینکه گروه راحت به شهرها تردد دارد بهتر است اما در دیگر مناطق ناکافی است اما با ذهنیتی که در گروه حاکم است افرادی که مریض باشند می گویند از لحاظ ایدئولوژی ضعیف است.

یک تفکری در گروه حاکم است که به افراد بیمار اعتقاد ندارند و همچون دیدگاهی در گروه حاکم است و به بیماری اعتقاد ندارند و بیشتر عضوها از رنج بیماریها سکوت می کنند و از یک طرف هم امکانات بهداشتی محدود است. مثلا یک دکتر برای یک منطقه است و رفتن به پیش دکتر خود دارای ضوابطی است زیرا جای دکتر در دسترس نیست و برای رفتن به پیش دکتر بیمار باید یک الی دو ساعت پیاده برود و دکترها متخصص نیستند و سعی می کنند که فرد بیمار را با چند مسکن راهی کمپ کنند. مثلا در منطقه زاگروس و زاپ هفتانین امکانات بهداشتی خیلی ضعیف است اما در قندیل به دلیل اینکه اعضای شورای رهبری آنجا هستند بهتر است.

در گروه بهداشت در خط قرمز است زیرا اعضای یک کمپ از  یک حمام استفاده می کنند و حتی در مناطق عملیاتی خبری از حمام نیست بلکه با یک صابون اگر امکان شد خود را می شویی لباس یدک نداری حوله نداری و پتو نداری و از لحاظ بهداشتی در صفر است و یکی از بیماریهایی که بیشتر عضوها از آن رنج میبرد همان بیماری قارچی است و آن هم بعلت استفاده وسایل مشترک است .

بیشتر اعضای پ.ک.ک و پژاک پنچه پاهایشان بریده شده اند زیرا گروه برای حفظ آمادگی جسمانی اعضا را مجبور می کند که در فصل زمستان در برف حرکت کنند و بعد از حرکت متوالی پنجه پا که ضعیف ترین عضو بدن در برابر سرما است حالت خود را از دست می دهد و نوک انگشتان پا به ترتیب سیاه می شوند و اگر اقداماتی صورت نگیرد این سیاهی تمام بدن را در بر می گیرد و به علت امکانات پزشکی گروه پا و پنجه ها را بدون بی حس کردن با چاقو و یا با اره انها را می برند تا اینکه سیاهی به دیگر عضو بدن سرایت نکند. بریدن یک عضو بدن و آن هم بدون بیهوشی و امکانات پزشکی احتمالا برای خیلی ها غیر قابل تصور باشد اما در گروهک تروریستی پ.ک.ک و به دلیل نبود امکانات بیمارستانی و پزشکی این اتفاق به راحتی صورت می گیرد. با زندگی سخت کوهستانی و بخصوص در فصل زمستان کادرها بیشترین دردها را تحمل می کنند در حالیکه سران گروه در فصل زمستان هم همچون فصل های دیگر در مکانی امن و گرم مستقر هستند.

 برخی سران همچون سیامند معینی در اروپا نشسته و راجع به جنگ و درگیری بحث می کنند و کادرها را به داخل ایران می فرستند حال اینکه قدمی هم در خاک ایران برنداشته و در سرما هم زندگی نکرده است و این خود واقعیت زندگی سران و اعضای عادی گروه در مقرها است.

عدم بهداشت کافی و آگاهی کافی راجع به زنان و نبود  دکتر متخصص زنان و مداواهای اشتباه سبب می شود اکثر زنان در گروه دچار سقط جنین شوند  و همچنین خوابیدن بر روی زمین مرطوب وعدم  استحمام و نبود آب گرم و زندگی دسته جمعی در غارها و زیرزمینها  بیماریهای ویروسی و قارچی را به بار می آورد و زنان نسبت به مردان آسیب پذیر بودند.

.

اگر عضوی از گروه در یکی از کوه های نوار مرزی ترکیه و یا ایران به طور مثال دچار عفونت آپاندیس شود و نیازی به عمل جراحی داشته باشد، گروه چگونه جان این عضو خود را نجات می دهد؟

خیلی سخت است و امکان زنده ماندن خیلی ضعیف است زیرا زمان و امکان کافی ندارند و باید بیمار را با حمل بر دوش و استفاده از حیوانی مانند اسب و قاطر به محل مورد نظر برسانند و این هم با توجه به شرایط جغرافیایی منطقه، سخت است.

نبود امکانات بهداشتی و پزشکی در بیشتر مقرها سبب شده است که خیلی از اعضا جانشان را از دست بدهند. مثلا در منطقه زاگرس در سال ۲۰۱۱ میلادی یک دختر به دلیل عدم آشنایی پرستار در زدن واکسن، یک طرف بدنش کاملا فلج شد.

مار گزیدگی یکی از مشکلاتی است که هر سال تعدادی از اعضا بر اثر آن به دلیل عدم اطلاعات کافی ونبود پادتن، جان خود را از دست می دهند.

هر ساله تعداد زیادی از اعضا و فرماندهان نیز بر اثر فشار خون و ایست قلبی جان خود را از دست می دهند. من خودم شاهد مرگ یکی از فرماندهان بنام خیری در قندیل نزدیک روستای مردو بر اثر این عارضه بودم.

یکی از بیماریها هم که گروه با آن درگیر است به دلیل عدم تغذیه کافی و روی آوردن به پنیر غیر پاستوریزه و عدم بهداشت کافی، بیماری عفونت معده و روده است. بخصوص در اواخر فصل بهار و تابستان با نبود امکانات سرمایشی همچون یخچال، از مواد فاسد هم استفاده می شود.

بیماری های دیگری همچون عفونت ریه، بیماری های گوارشی، آپاندیس، سرطان و … مشکلاتی هستند که گروه با آنها مواجه است.

یکی از مشکلات در بخش تندرستی عدم شناخت افرادی که تحت نام پزشک کار می کنند زیرا این افرا پزشک رسمی نیستند بلکه توسط گروه در یک دوره سه ماهه شرکت کرده و از آنها به عنوان دکتر یاد می کنند. طرف با مدرک دیپلم و سوم راهنمایی هم در گروه با نام دکتر کار کرده است اما طبق مهارت خود دارو به بیماران می دهد.

در شمال سوریه هم امار زخمی های گروه در جنگ علیه داعش به مراتب بیشتر بود و روزی صد نفر زخمی می شدند و بیشتر زخمی ها بعلت امکانات و عدم توانایی پزشکان در اعمال جراحی کشته می شدند. مثلا فردی که از ناحیه پا و دست گلوله خورده بود آنرا ترمیم نمی کردند بلکه زود آن قسمت ضربه خورده را قطع می کردند و اگر مشاهده کنید بیشتر افراد زخمی شده با قطع عضو دیده می شوند این از عدم توانایی متخصصان بودند زیرا دکتر  نسبت به آمار زخمی ها کم بودند و جوابگو نبود.

در بعضی موارد گروه عضوهای بیمار را به افراد مدنی از جمله اهالی عراق می دادند. در مواردی هم که سران گروه متوجه می شد بیماری فرد برایش هزینه دارد، وی را به طریقی به خانواده اش می داد. دو گانگی رفتار نیز در گروه به وفور دیده می شود چرا که برای بعضی از مسئولان بهترین دکتر را می آوردند. مثلا جمیل باییک به علت اینکه دیسک کمر داشت برایش دکتر متخصص از سلیمانیه به کوه می بردند اما برای یک کادر عادی این کار را نمی کردند.

.

با توجه به تجربه شما از گروه، در شرایط حاضر که کرونا در مرحله همه گیری قرار دارد، اگر عضوی از گروه به کرونا مبتلا شود قاعدتا به جهت تشخیص قطعی نیازمند آزمایشگاه تخصصی و دستگاه سی تی اسکن، و برای درمان نیازمند امکانات مراقبت های ویژه از جمله دستگاه کمک تنفسی می باشد، آیا گروه چنین امکاناتی در اختیار دارد؟ و اگر این امکانات را ندارد چگونه عضو مبتلا شده خود را درمان می کند؟

گروه قادر به تشخیص ویروس کرونا نیست زیرا این بیماری در سطح جهانی یک بیماری ناشناخته است و عدم امکانات بهداشتی و پزشکی مانند آزمایشگاه و سیتی اسکن و رادیولوژیست سخت است. پزشک متخصص هم ندارند. در منطقه قندیل و اطراف آن هیچ امکاناتی ندارند زیرا گروه در حدی نیست که بیماران کرونایی را تشخیص بدهند اما در شمال سوریه هم با امکانات محدودی دست و پنچه نرم می کنند زیرا دکترهای متخصص با شروع نا آرامی به خارج رفته اند و امکانات آنها به روز نیستند حتی برای عملیاتهای جراحی عادی نیز با مشکل روبرو هستند و یکی از مشکلات آمار محدود دکترها هستند و در این باره دکتر کم دارند.

در پایان هم باید بگم که من دو نفر از اهالی منطقه خودمان را می شناسم که رفتن گروه اینا فکر می کنم حدود ۱۵ سال و ۱۳ سالشون بوده و به همین خاطر هم جثه ضعیف و کوچکی دارن و وقتی با خانواده اونها صحبت می کنم می گن دو سالی است از وضعیت بچشون اطلاعی ندارن و به شدت نگارن سلامتی فرزندشون هستند .  این خانواده ها فقط یک درخواست داشتن اونم بچه هاشون برگردن …

اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
برچسب ها:
دیدگاهها

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی