سایز متن   /

مجید فیض اللهی خیاوی //

نظریه بازسازی بزرگ در واقع پاسخ صاحب نظریه به الزامات دوره گذری است که روابط بین الملل و منطقه در مقطع کنونی با آن روبرو است. این نظریه با ارایه روایتی بازنگرانه از پیوندهای تاریخی ترکیه با منطقه در پرتو علایق نوین و ویژگیهای دوره انتقالی کنونی در منطقه، از یک روند بازسازی ساختاری در منطقه سخن می گوید و در مواجهه با الزامات آن بر ضرورت یک بازسازی بزرگ در ترکیه و منطقه تاکید و چشم انداز ترکیه نوین و نقشه راه رسیدن به آن و ترتیبات منطقه ای ملازم آن را پیشنهاد می کند.

آقای داووداوغلو در تبیین چرایی و ضرورت این «بازسازی بزرگ» با اشاره به توسعه سریع تکنولوژیک در جهان و فروپاشی نظم بین المللی اشاره می کند که جهان در حال سپری کردن یک «دگرگونی بزرگ تمدنی» است که ناشی از بزرگ ترین دگرگونی تاریخ بشر و بحران های ناشی از آن است و این امر تمام بشریت را در درون آرایش جدیدی قرار داده است :

«… ( ما ) به یک ترمیم و بازسازی بزرگ نیاز داریم. نظم بین المللی تکه تکه در حال فروریزی است و توانایی خود را برای پاسخ دادن به بحرانها از دست داده است»، «بشر با چنان تغییرات بزرگی روبرو است که توسعه تکنولوژیک، آینده بشریت را نه فقط از جنبه بیولوژیک بلکه از نظر آینده معنوی و روانشناختی در مقیاسی بزرگ تحت تاثیر قرار خواهد داد. از این رو به فعالیتهای فلسفی و اندیشه بنیان، بیش از هر زمان دیگر نیاز است. باید ترتیبات جدید و راه حل های جدید تولید کنیم»*

او تاکید دارد «اگر یک مقطع دینامیک در میان است مواجهه با آن نیز باید مواجهه ای دینامیک باشد. کسانی که دربرابر شرایط دینامیک، رفتاری ایستا نشان می دهند،بعد از مدتی قربانی و محکوم این دینامیسم می شوند. برای ترتیبات جدید،مجبوریم راه حل های جدیدتولید کنیم.»

داووداوغلو در سخنرانی مهم خود در سال ۲۰۱۳ با عنوان »بازسازی بزرگ، از گذشته تا جهانی شدن و فهم سیاسی جدید ما» در دانشگاه دجله تاکید می کند که همزمان با عبور نظام بین الملل از یک «بازسازی بزرگ»، منطقه ما و بویژه خاورمیانه نیز از یک «بازسازی بزرگ درونی» عبور می کند و از نو ساخته می شود. از دیدگاه وی «ترکیه در مرکز تمام این بازسازی ها قراردارد» و «خود نیز با یک بازسازی بزرگ دست به گریبان است.»

تجدید نظر طلبی در سیاست خاورمیانه ای ترکیه نیز بازتابی از این نگرش است. این تجدیدنظرطلبی از آن جهت که نوعی بازیابی تاریخی و بازتولید ارزشها و پیوندهای قدیمی است، یک تجدید نظر طلبی (نو) محافظه کارانه محسوب می شود و داووداوغلو در پی ریزی ترتیبات جدید، سرشار از ذهنیت و الهامات عصر عثمانی و سلجوقی است.

بازسازی بزرگ روی سه پایه داخلی، منطقه ای و جهانی در وجوه مختلف هویتی، ذهنی، اقتصادی و سیاسی صورت می گردد. داووداوغلو در تبیین پایه منطقه ای بازسازی بزرگ، مفهوم دولت- ملت به معنای مدرن آن را به چالش می کشد و خواستار ترتیبات جدید بر مبنای مفهوم قدیمی ملت می گردد که عصاره آن را مفهوم «همتاریخی» در برابر «هموطنی» شکل می دهد.

«دیگر زمان تسویه حساب با ملیت گرایی رسیده است، ملیت گرایی که اروپا را از فئودالیسم خارج و واحدهای خرد و کوچک آن جا را به دولتهای ملی بزرگ تغییر داد، مللی را که در بالکان، خاورمیانه، قفقاز و آسیای مرکزی، قرن ها باهم زیسته بودند، از یکدیگر جدا کرد و هویت همتاریخی را در بین آنان تضعیف نمود…. این همتاریخی را باید از نو ساخت.»

او در بیان بازسازی اقتصادی و در جستجوی راهی برای دستیابی به اهداف چشم انداز ترکیه ۲۰۲۳ می گوید: «تنها از یک طریق می توان این کار را انجام داد، به مرزها احترام خواهیم گذاشت اما اجازه نخواهیم داد که هیچ مرزی در اطرافمان، به دیوار تبدیل شود». بدین ترتیب وی اگر چه آشکارا خواستار برهم خوردن مرزهای سیاسی نمی شود، اما به صراحت بر «معنازدایی از مرزها» تاکید می ورزد.

دعوت به شکستن نظم سایکس پیکو بارزترین فراخوان وی در چارچوب معنازدایی از مرزها و بازسازی منطقه ای است : «با چنان فهمی از دولت که مبتنی بر نقشه های سایکس پیکو وایدولوژیهای ملی گراست، نمی توان آینده را ساخت. ما چنین قالبی را که سایکس پیکو برای ما ساخته است، خواهیم شکست. هدف ما انشای همزیستی های قدیمی و خلق درکی جدید از سیاست بر مبنای این همزیستی قدیم و برعهده گرفتن نقش رهبری در بازسازی بزرگ بشراست.»

وی با استفاده از مفهوم ژئوپولیتیک «هینترلند» هم در سطح منطقه ای وهم در سطح داخلی، با احصا و طبقه بندی شهرهای مهم و تمدنی منطقه مثل دمشق، قدس، بغداد، موصل، استانبول، دیاربکر و… به عنوان هینترلندهای ترکیه، در صدد احیای جایگاه و هویت تاریخی و تمدنی این شهرها درچارچوب شبکه ای یکپارچه از اتصالات و پیوندها بین شهرهای مذکور و ترکیه بر می آید و می گوید : «می خواهیم چنان نظم منطقه ای ایجاد کنیم که ترکیه با تمام این هینترلندهایش تا عمیق ترین نقطه ها یکپارچه شود.»

ایالت موصل یکی از ولایات مهم دوره عثمانی بود که علاوه بر موصل کنونی، استان های کرکوک، سلیمانیه، اربیل و دهوک را نیز شامل می شد. این ایالت در معاهده سایکس پیکو ( ۱۶ می ۱۹۱۶) بین فرانسه و انگستان و تقسیم مخفیانه اراضی خاورمیانه ای دولت عثمانی، در حوزه نفوذ فرانسه قرار گرفت. در سالهای پایانی جنگ اول جهانی، مذاکرات متارکه جنگ و معاهده لوزان، موضوع اختلاف شدید بین بریتانیا و دولت عثمانی و حتی جمهوری ترکیه در سالهای اولیه تاسیس بود تا اینکه موضوع به جامعه ملل ارجاع گردید و سرانجام به عراق تحت قیمومیت انگلستان الحاق گردید.

این ولایت در پی ریزی پایه منطقه ای بازسازی بزرگ جایگاه ویژه ای به عنوان هینترلند دیاربکر دارد. همین طور استان حلب در شمال سوریه به عنوان هینترلند شهر اورفای ترکیه، به گونه ای که داووداوغلو وجود هر گونه مرز بین آنها را قابل هضم نمی بیند و می گوید: «میان تل ابیض (در سوریه) و آکچا قلعه (در ترکیه) چگونه می تواند مرز وجود داشته باشد؟ اگر دیاربکر از موصل و اورفا از حلب منقطع شود، هینترلند آنها مگر از بین نمی رود؟»

باری! ترکیه به دنبال یک بی نظمی منطقه ای در جریان جنگ اول جهانی، از ایالت نفت خیز موصل بیرون رانده شد. نظم سایکس پیکویی که ترکیه در صدد شکستن آن است، نظمی است که پایه بیرون راندن ترکیه از منطقه را نهاد و اکنون که منطقه دوره جدیدی از گذر و بی نظمی را سپری می کند ترکیه در صدد است با درهم شکستن نظم سایکس پیکو، فضایی برای بازگشت به این منطقه ایجاد کند. شکستن «مرزها به مثابه دیوار» و اعتبار زدایی از مرزها همان روند مطلوبی است که ترکیه از پیش نیازهای بازسازی بزرگ مورد نظرش می بیند.

عراق و سوریه به ویژه مناطق شمالی این دو کشور، کلیدی ترین مناطق در دکترین بازسازی بزرگ محسوب می شوند و این دو منطقه، یک ویژگی مهم شان جمعیت کردنشین است و همین امر است که معضل کردی در ترکیه را به عنوان عنصری لاینفک از بازسازی بزرگ مورد نظر دولت این کشور در می آورد و سیاست کردی این کشور را درداخل و منطقه دچار افت و خیز و قبض و بسط های ابزارانگارانه می کند و این ابزاری نگری به مولفه کردی، یادآور همان سیاست های ابزاری قدرت های درگیر در مناقشه موصل در زمان جنگ اول جهانی است.

نظریه بازسازی بزرگ داووداووغلو باردار چنان استنتاجی است که بگوید ترکیه برخلاف سیاست های سنتی، اگر بغداد و دمشق قدرتمند را در مدار نفوذ و فرمانبرداری از خویش نبیند، تضعیف قدرت مرکزی در بغداد و دمشق را به عنوان پیش زمینه و پیش درآمدی برای دستیابی به حداقلی از الزامات بازسازی بزرگ مورد نظر و ترتیبات منطقه ای مطلوب خود می بیند و یک بغداد ضعیف را معبری برای بازگشت به ایالت موصل و یک دمشق از کارافتاده را مسیری برای بازگشت به حلب ارزیابی می کند.

ضعف بنیادین دکترین بازسازی بزرگ آن است که از یک سو در برآورد وزن و جایگاه ترکیه در معادلات منطقه ای و جهانی قدرت گرفتار خود برتربینی افراطی است و از سوی دیگر در تحلیل اهداف و نقشه های قدرت های جهانی در باب نظم موعود منطقه و ترتیبات مطلوبشان، به شدت گرفتار خوش بینی و آسیب ناشناسی است. بعلاوه ترکیه در برآورد ظرفیت و قدرت دیگر بازیگران منطقه ای عمیقا دچار اشتباه محاسباتی است. مهم تر آنکه این نظریه چاره ای برای رفع تناقضات و تعارضات آن با الزامات سیاست عضویت در اتحادیه اروپا نیندیشیده است.

اوغلو دولتمرد – دانشور قابل احترامی است و شایسته است که واقعیت ها را محترم بدارد. ترکیه در چنان ترازی از قدرت قرار ندارد که به این کشور اطمینان دهد، خواهد توانست ترتیبات نوین منطقه ای را به گونه ای معماری کند که کاملا مطابق اراده و خواست او شکل بگیرد. ترکیه باید قدرت خود را با قدرتهای منطقه ای دیگر هم افزا کند. ترکیه تا به امروز در شکستن و لرزان کردن دیوارها و مرزهای سایکس پیکو البته موفق عمل کرده است اما نکته آن است که چنین روندهایی چندان قابل مهندسی نیستند و ترکیه نه خود توان ضمانت دهی دارد و نه قدرتهای جهانی به او چنین ضمانتی داده اند که این کشور، خود گرفتار آوار دیوارهای فروریخته در منطقه نخواهد شد. ترکیه خود زیر دیوارهای مرزهای شکسته، نشسته است. ترکیه جای اصول و فروع را عوض کرده است و روند انحطاط قدرتها زمانی آغاز می شود که اصول جای فروع و فروع جای اصول بنشیند. شرط «دولت عاقل» آن است که برای کاهش دامنه آسیب ها با کسانی به چاره اندیشی بنشیند که با او دغدغه های مشترک دارند. اگر ایشان در بهره برداری از مدل اتحادیه اروپا برای منطقه صمیمت دارد، این کار با دمیدن در آتش جنگ و خشونت ناشدنی است. خونین سازی مرزها، دیوار زدایی از آنها نیست، خندق سازی در مرزهاست. ملل حوزه تمدنی ما فقط هم سرگذشت نیستند، هم سرنوشت هم هستند. سرنوشت بغداد، دمشق، آنکارا و تهران به هم گره خورده است. بغداد و دمشق ضعیف یعنی آنکارای ضعیف. هر سنگی که به سوی بغداد و دمشق و تهران پرتاب شود، به شیشه آنکارا اصابت خواهد کرد. راهی که ترکیه تا به امروز پیموده است، دریغ که ناامید کننده است اما سابقه تمدنی و حافظه غنی دولتمداری در ترکیه همچنان این امید را روشن نگه می داد که ترکیه صدای کلنگ دزد بر دیوار خانه را با صدای دهل اشتباه نخواهد گرفت و همین امروز و نه فردا آن را خواهد شنید.

اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
برچسب ها:
دیدگاهها

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی