- سایت خبری تحلیلی کورد پاریز | KURDPAREZ - https://kurdparez.com -

حسن مجیدپور: پسرم از دست طلبکاران فرار کرد و از چاله درآمد و به چاه افتاد /«تنها راه حل نجات شهروندان کُرد، توسعه اقتصادی مناطق کردنشین است»

بارها گفته ایم و باز هم خواهیم گفت که تنها راه نجات کودکان و شهروندان کُرد از دست گروه های مسلحی همچون پژاک بهبود وضعیت معیشتی و رونق اقتصادی مناطق کردنشین است. برای حل مسئله ربودن کودکان توسط پژاک نیروهای نظامی و انتظامی باید بیش از پیش به این مسئله ورود پیدا کنند ولی برای عدم گرایش جوانان به گروه های مسلح باید آینده ای روشن در پیش روی آنها ترسیم کرد، چرا که آنها به امید یک زندگی بهتر در دام این گروهک ها گرفتار می شوند.

یکی از جوانانی که به دلیل مشکلات اقتصادی و فرار از دست طلبکاران خود را از چاله درآورد و به چاه انداخت و در چنگال تروریست های پژاک گرفتار شد، ناصر مجیدپور از شهروندان بانه ای می باشد.
انجمن کوردپاریز گفتگوی کوتاهی با پدر این قربانی پژاک داشته که در ادامه مشاهده می نمایید.

آقای حسن مجیدپور سرنوشت پسرش را اینگونه شرح داد؛ پسرم بعد از دوران مدرسه که به دلیل عدم تمکن مالی از ادامه تحصیل باز ماند، مشغول کار و کاسبی شد و مغازه‌ای را برای خود دست و پا کرده بود، اما متاسفانه بعد از مدتی به خاطر داشتن عده ای از دوستان ناباب ورشکسته شد و بدهی های بسیاری بالا آورد، به همین خاطر چون قادر به پرداخت بدهی‌های خود نشد و طلبکاران هر روز مراجعه می کردند تصمیم گرفت از کشور خارج شود و چون پاسپورت نداشت به صورت قاچاقی از مرز خارج شد و به شهر اربیل در عراق رفت که در آن جا کار کند. اوایل که در آنجا بود همچنان با یکدیگر ارتباط داشتیم اما پس از مدتی دیگر خبری از او نشد من هم که یک پیرمرد هستم نمی دانستم چگونه و از چه کانالی دنبال پسرم بگردم!

وی در ادامه افزود اگر داخل کشور بود حداقل می توانستم با مراجعه به کلانتری ها یا بیمارستانها و… به دنبالش بگردم اما خارج از ایران و در عراق و در یک کشور غریب کجا می توانستم بروم! به همین خاطر با تمام دل شوره و نگرانی که داشتیم مجبور بودیم که فقط صبر کنیم تا شاید دوباره ناصر با ما تماس بگیرد.

سالها گذشت و ما همچنان بی خبر بودیم و که یکی از روزها متاسفانه بعد از چند سال بی خبری به ما اطلاع دادند که ناصر طی این همه مدت عضو پژاک بوده و کشته شده است.

شنیده بودم کسانی که برای کار به اقلیم کردستان می روند توسط پژاک یا ربوده یا فریب داده می شوند، چطور ممکن است که پسر من با اراده خودش عضو آنها شود اما هیچ خبری به پدر و مادر پیرش ندهد؟!
با توجه به شناختی که از پسرم دارم مطمئنم او را فریب دادند یا مجبورش کردند، اگر غیر از این بود چرا در تمام این همه مدت حتی یک خبر به ما ندادند که حداقل بدانیم پسرمان کجاست؟ آیا سالم است یا نه؟ چه ظلمی بالاتر از این که بعد از چند سال خبر کشته شدنش را بدهند! بدون هیچ عکسی از قبرش. هنوز هم چشم انتظارش هستیم …