سایز متن   /

بدون شک بخش عمده ای از قربانیان تروریسم پ.ک.ک و پژاک، خانواده های ضعیف و کودکان و نوجوانان بی سواد و کم سواد هستند که مورد هدف این گروهک می باشد. چرا که هر کسی با اندک فهم سیاسی و آگاهی از پیرامون خود به خوبی ماهیت تروریستی و فرقه ای این گروهک را می داند.

مادح مرادی که خود، بی سواد و کارگر و اهل یکی از روستاهای سروآباد مریوان می باشد در گفتگو با انجمن کوردپاریز به شرح ماوقع فریب پسر خود پرداخته که در ادامه مشاهده می فرمایید؛

.

آقای مرادی اندکی از فرزندتان بگویید و اینکه چه شغلی داشت و سطح تحصیلاتش چقدر بود؟

سلمان مرادی پسر بنده متولد ۱۳۷۹ بود که به دلیل فقر و نداری مجبور به ترک تحصیل شد و به شغل چوپانی مشغول بود. سلمان وقتی به گروه رفت هنوز ۱۷ سالش تمام نشده بود.

.

 از چگونگی رفتن فرزندتان بگویید و اینکه چه اتفاقی افتاد و چگونه رفت؟

پسرم در منزل با همه خوب بود و هیچ مشکلی هم نداشت و روابط من و سلمان هم واقعا دوستانه بود. وی قبل از پیوستن به گروهک به هیچ عنوان در منزل صحبت نمی کرد و مطلقا با گروهک آشنایی نداشت. چرا که اساسا سنی هم نداشت که شناخت از این گروهک داشته باشد. چون پسرم چوپان بود دائم برای چرای گوسفندان به کوهستان می رفت در آنجا کم کم گروهکی ها به وی نزدیک شده و با استفاده از عدم شناخت کافی پسرم و نیز تحریک احساسات وی و نیز با وعده زندگی بهتر، سلمان را فریب داده و بعدا با اصرار یکی از دوستان وی به گروهک ملحق می شوند.

.

از سرنوشت پسرتان اطلاعی دارید؟ برای بازگرداندن وی چه اقداماتی کردید؟

به هیچ عنوان از سرنوشت پسرم اطلاعی ندارم. ما حتی پس از پیوستن به گروهک مطلقا نمی دانستیم که سلمان کجا رفته است. مراجع امنیتی را با خبر کردیم و آنها بعد مدتها به ما گفتند فرزندتان به گروهک ملحق شده است. ما باز هم اطمینانی از پیوستن وی نداشتیم تا اینکه پس از یک سال از طریق دوستش متوجه شدیم. به نهادهای امنیتی اطلاع دادیم و درخواست کمک کردیم ولی آنها هم کاری نتوانستند بکنند. چرا که اساسا محیط قندیل کاملا بسته و کسی از سرنوشت فرزند خود در آنجا خبری ندارد. گروهک آنچنان که خود دوست دارد، هر از چندگاهی فیلم هایی کاملا دروغین می سازد و برای فریب خانواده ها پخش می کند و الا کسی از واقعیات و رویدادهای اصلی آنجا خبری ندارد مگر کسانی که موفق به فرار شده اند و مشاهدات خود را بازگو می کنند.

من بی سوادم واقعا نمی دانم چکار کنم، دستم هم به جایی بند نیست.

.

یعنی همان کسی که با پسرتان به گروهک رفته بودند؟

بله. از آنجا که وی هم به مانند پسرم موقع پیوستن به گروهک کم سن و سال بود در داخل گروهک به وعده های دروغین و پوچ آنها پی برده و بعد از یک سال موفق می شود که فرار کند و به داخل کشور بازگردد.

.

هیچ اطلاعی از سرنوشت پسرتان نداشت؟

اتفاقا بعد از اظهارات وی مطمئن شدیم که سلمان به گروهک پیوسته است. بنا به گفته های دوست وی هر دو فریب عوامل گروهک را خوردند و با وعده هایی پوچ به قندیل رفتند. بنا به اظهارات وی، هر دو پس از پیوستن به گروهک فقط ۲۰ روز با هم بودند و بعدا از هم جدا کردند. در آن ۲۰ روز هم در کوهستان مشغول حفر تونل بودند. فرزندان کم سن و سال ما را می برند کوهستان تا برای جمیل باییک و مراد کاراییلان مخفیگاه درست کنند. این انصاف است؟!  این انسانیت است؟! من با خون دل بچه بزرگ کنم و اینگونه زندگی ام را نابود کنند.

.

آیا فکر می کنید فرزندتان هنوز زنده است؟

حقیقتا شب و روز نداریم. مادرش دائما گریه می کند. ما هیچ اطلاعی نداریم. این ها از اخلاق انسانی به دورند. معلوم نیست چه بلایی سر سلمان آمده است. آنچنان که دوستش تعریف می کرد، محال است پسرم در گروهک بماند. همه ترسم از این است که سلمان را هنگام فرار به رگبار ببندند. مگر آن دخترک سردشتی (اسرین محمدی) نبود که خبرش چند ماه پیش همه جا پیچید و دل ما را هم به درد آورد.

.

از اقدامات گروهک اطلاعی دارید؟

ما در منطقه هستیم و زودتر از همه می فهمیم. ضرر و زیان آنها هم بیشتر نصیب ما می شود. در فصلهای بهار و تابستان بیشتر سر و کله شان پیدا می شود. در روستای خودمان و چند تا از روستاهای اطراف که می شناسم، کودکان زیادی را با فریب و به زور با خود برده اند. این یک جنایت است. اگر آنها برای حقوق کردها می جنگند، بگذارند فرزندان ما خود راه و مسیرشان را انتخاب کنند. چه حقوقی؟ چرا جز بدبختی چیزی نصیب ما نمی شود؟! مگر یک کودک و یک نوجوان چه می داند و چه تجربه ای دارد که باید قربانی شود؟ آنها از اسلحه و میدان جنگ چه سر در می آورند؟

.

انجمن کوردپاریز، حمایت از خانواده های آسیب دیده و قربانی تروریسم خود را وظیفه شرعی و انسانی خود می داند، آیا شما حاضرید برای پیگیری فرزندتان و اطلاع از سرنوشت وی پیگیری حقوقی کنید و از نهادهای حقوق بشری کمک بخواهید؟

چطور حاضر نیستم؟! من که از خدا می خواهم. خودم بی سوادم و دستم به جایی بند نیست و فقر ونداری هم از طرفی امانم را بریده و واقعا نمی دانم چکار کنم. برای برگرداندن فرزندم حاضرم هر کاری بکنم. اگر تاکنون خودم به قندیل نرفتم به خاطر این بود که مرزها به خاطر کرونا بسته بود. من حاضرم شکایت کنم و از همینجا از طریق تریبون انجمن شما از نهادهای حقوق بشری چه در داخل و چه در خارج کشود کمک می خوهم. عاجزانه طلب می کنم که فرزنم را به من بازگردانید. از گروهک هم می خواهم بیشتر از این به ما زجر ندهند. بگذارند فرزندم به اغوش خانواده بازگردد.

.

بیشتر بخوانید

پدر افشین عزیزی: پژاک به دنبال جوانان بیکار است

گفتگو با برادر امین رندی؛ نوجوان ۱۴ ساله ایرانی که در سوریه کشته شد! / تاثیر فقر اقتصادی بر گرایش به عضویت در گروه تروریستی پژاک

مصاحبه با برادر رسول رسولی قزلباش: برادرم یتیم بود و در نبود نظارت خانواده فریب پژاک را خود / خانواده های آسیب دیده و ضعیف هدف این گروهک ها است

اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
برچسب ها:
دیدگاهها

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی