سایز متن   /

ریبوار مرادی//

مناسبت اول مه به عنوان روز کارگر به این لحاظ بوده است که در چهارم ماه مه سال ۱۸۸۶ و در چهارمین روز اعتصاب و تجمع کارگران آمریکایی در شهر شیکاگو، پلیس به روی آنان آتش گشود که شماری کشته، عده‌ای مجروح و بعداً چهارتن نیز اعدام شدند. کارگران اعتصابی خواستار تعدیل شرایط کار و کاهش ساعات روزانه کار از ده ساعت به ۸ ساعت بودند. قرار بود که اول ماه مه ۱۸۸۶ در آمریکا، کاهش ساعات کار به هشت ساعت در روز، به اجرا درآید که چنین نشد و در نتیجه، کارگران در گوشه و کنار این کشور دست به تظاهرات زدند و در یک‌هزار و دویست کارخانه و کارگاه، اعتصاب صورت گرفت.

با رسیدن اخبار مربوط به این تظاهرات، کشتار و اعدام به سایر کشورها، در گوشه و کنار جهان مراسم یادبود برگزار و هر سال هم تکرار شد که به تدریج اول ماه مه، روز جهانی کارگر عنوان گرفت.

بعدها از واژه‌ی کارگر و روز آن، در ابعاد بسیار وسیع به ویژه توسط احزاب کمونیستی، مورد سوءاستفاده قرار گرفت. هنوز هم کمونیست‌هایی همچون حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک)، از این کلمه به شدت حمایت می‌کند و به قول این حزب و دیگر احزاب مشابه، کارگران قشر فقیر و بی‌بضاعت جامعه محسوب می‌شوند که علی‌رغم انجام کار زیاد، دستمزدی ناچیز دریافت می‌کنند. حال در این روز که به نام روز جهانی کارگر نامگذاری شده، می‌خواهیم ارتباط آنرا با اقتصاد بررسی کنیم. همانطور که از نامگذاری این روز واضح است، با شنیدن اسم کارگر، بلافاصله افکار به سوی اقتصاد و درآمد سوق پیدا می‌کند، چراکه موضوع اصلی در حقوق این کارگران، حقوق مادی آنهاست که این نوع گروهها و احزاب کمونیستی، بطور مداوم از آن می‌گویند.

پ.ک.ک هم به عنوان یک حزب کمونیستی که هم‌اکنون در مرزهای غربی و شمال غربی ایران هم به نام پژاک مشغول فعالیت است و در نقاط مرزی از قاچاقچیان گمرک دریافت می‌کند، به پایه‌ی این گفتمان تکیه داده و قشر کارگر را مظلوم‌ترین افراد جامعه می‌نامند و از لحاظ تئوری هم حمایت می‌کند. اما در حوزه‌ی عمل عکس این موضوع صادق است.

همانطور که در بالا هم اشاره شد، کارگر به اقتصاد گره خورده و استحکام این گره هم به مقوله‌ی امنیت مرتبط می‌شود. وقتی که پ‌.ک.ک ماههاست شهرهای کردنشین ترکیه را به میدان بازی خود تبدیل کرده و کسی قادر به کسب و کار نیست و اکثر مغازه‌ها بسته شده‌اند و همین قشر کارگر مظلوم هم از نان شب افتاده، آیا این گره همچنان بر سر جای خود است؟ خیر. چون این گره به دلیل عدم امنیت، از هم گسسته شده و لذا رابطه‌ی قشر زحمت‌کش و بی‌بضاعت جامعه را از اقتصاد قطع می‌کند. بنابراین آنچه در تئوری این احزاب دیده می‌شود، عکس آن در میدان عمل اتفاق می‌افتد. پژاک هم همین رویکرد را در مناطق کردنشین ایران دنبال می‌کند. برای نمونه هرکجا پلی ساخته می‌شود، بلافاصله توسط این گروه منفجر شده، سدی ساخته می‌شد مورد تهدید این گروه قرار می‌گیرد و از همه مهمتر، اگر سرمایه‌داری بخواهد در منطقه کارخانه و یا کارگاهی احداث کند، تحت فشار این گروه به منظور پرداخت باج به آنها قرار خواهد گرفت. بنابراین به دلیل ایجاد همچنین ناامنی‌هایی، شمار زیادی از همان کارگران هم بیکار می‌شوند و رشته‌ی اقتصاد هم پاره می‌شود و خانواده‌های زیادی از این طریق آسیب می‌بینند و ….

سخن آخر اینکه، همین قشر مظلوم و بی‌بضاعت، به خوراک رسانه‌یی این نوع احزاب چپ درآمده و خود را حامی آنها می‌خوانند، این در حالیست که در حوزه‌ی عمل و کردار، مدام مشغول پاره کردن ریسمان ارتباطی اقتصاد و کارگر که همان امنیت باشد؛ هستند.

 

اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
برچسب ها:
دیدگاهها

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی