سایز متن   /

حزب کارگران کردستان که معمولا آن را با مخفف کردی‌اش «پ.ک.ک» می‌شناسند تشکلی است با رویکرد رادیکال مارکسیستی-لنینیستی که در ابتدا به قصد ایجاد «کردستان بزرگ» در سال ۱۹۷۴ به رهبری عبدالله اوجالان در آنکارا تاسیس شد، اما تا چهار سال بعد خود را علنا به آن نام نخواند و به طور زیرزمینی به فعالیت پرداخت. در این مدت، اوجالان پ.ک.ک را از پایتخت ترکیه دور کرد و به مرزهای جنوبی و عموما صعب‌العبور ترکیه در مجاورت عراق و سوریه انتقال داد تا بدین‌وسیله هم حمایت قبایل کرد ساکن در آن نقاط را جلب کند و هم احتمال فروپاشی تشکل در اثر سرکوب سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه – «میت» – را کاهش دهد. در همین‌جا و در حوالی دیاربکر بود که حزب کارگران کردستان در ۲۷ اکتبر ۱۹۷۸ اعلام موجودیت نموده و «اعلامیه استقلال» کردستان را صادر کرد. در جایی که احزاب و گروه‌های سنتی کرد کماکان به ساختارهای عشیره‌ای محافظه‌کارانه‎شان پای‌بند بودند، پ.ک.ک با تئوری آتشین چپی‌اش و تمایل شدیدش به انقلاب توانست جوانان زیادی را به خود جلب کند. گرچه هدف حزب «انقلاب کمونیستی در سراسر ترکیه» اعلام شده بود، اما این جنبش مشخصا صیغه ناسیونالیستیِ کردی داشت. اصولا تناقض عظیمی که در مرکز همه‌ی اینگونه «استقلال‌طلبی‌های سوسیالیستی قومگرایانه» وجود دارد این است که در جایی که ادعای انترناسیونالیسم می‌کنند در عمل به شدت ناسیونالیست هستند. به هر ترتیب، پ.ک.ک از همان زمان شروع به انواع و اقسام عملیات تروریستی بر ضد دولت، شهروندان ترکیه، و مخالفانِ کُردِ خود کرد. در طول سالها، این عملیاتها در مقاطعی متوقف می‌شد و بعد دوباره به شیوه‌های دیگری ادامه پیدا می‌کرد. در اثر این درگیری‌ها تا به امروز حدود ۴۵۰۰۰ نفر کشته شده‌اند. به همین دلیل پ.ک.ک در بسیاری از جاهای دنیا به عنوان یک گروه تروریستی شناخته می‌شود و اعضای آن تحت تعقیب‌اند.

رفتارهای تروریستی پ.ک.ک باعث شد تا نیروهای امنیتی ترکیه از همان ابتدا روی آن فشار بیاورند، به طوری که اوجالان مجبور شد در سال ۱۹۷۹ به سوریه فرار کند. حافظ اسد که از یک طرف متحد جمهوری اسلامی ضداستکباری بود – ترکیه در آن زمان هنوز کاملا در جبهه «استکبار» بود – و از طرف دیگر خود با ترکیه اختلاف منافع داشت، به گرمی از اوجالان استقبال کرد و جمعی از نیروهای پ.ک.ک را در باقی‌مانده‌ی کمپ‌های سازمان آزادی‌بخش فلسطین در دره بُقاع لبنان که در آن زمان هنوز تحت کنترل سوریه بود جا داد. بعد از کودتای ۱۹۸۰ بر ضد سلیمان دمیرل که در ترکیه حکومت نظامی برقرار شد، تقریبا تمامیت پ.ک.ک به سوریه منتقل شد، و از همانجا بر ضد ترکیه عملیات می‌کرد. بدین‌ترتیب کردستان سوریه تبدیل به یکی از پایگاه‌های اصلی پ.ک.ک در خاورمیانه شد، و نیروهایش همین امروز هم با موافقتِ بشار اسد در آنجا مشغول فعالیت هستند و بعضی‌شان حتی بدشان نمی‌آید آن‌جا را از سوریه جدا کنند. حمایت آشکار سوریه از اوجالان – با موافقت ضمنی جمهوری اسلامی – تا ۱۹۹۹ ادامه داشت؛ امری که باعث تشدید اختلاف بین ترکیه و سوریه شد و تا به امروز هم ادامه دارد. این‌که امروز اردوغان بر افتادن بشار اسد پای می‌فشارد و راه داعش را به سوی کردها باز می‌گذارد یک دلیلش همین است.

از طرف دیگر، پس از جنگ اول خلیج فارس بر ضد صدام و به خصوص پس از جنگ دوم و سقوط او و «فدرال» شدن عراق و خودمختار شدن اقلیم کردستان، با وجودی که حزب کارگران و حزب دموکرات از نظر ایدئولوژیک با هم اختلافات عدیده دارند، بارزانی به آن‌ها اجازه داد تا در اقلیم پایگاه‌هایی ایجاد کنند، مشروط بر اینکه هژمونی او را به چالش نکشند. اختلافات اوجالان با بارزانی در کتاب‌هایی که بعدها نوشت – و کمی جلوتر بیشتر به آن‌ها خواهم پرداخت – برای جهان علنی شد. در کتاب «پ.ک.ک و مساله کردها در قرن بیست و یکم» اوجالان بارها به بارزانی و آن‌چه «ناسیونالیسم ارتجاعی» (۴۷) حزب دموکرات کردستان نامیده حمله کرده است. چنان‌که او می‌گوید: «ناسیونالیسم کردی را رئیسان سابق قبیله‌ها و اعضای مشهور عشیره‌ها و اخلاف خاندان‌های بانفوذ ترویج می‌کنند» (۱۰۹)؛ امری که به وضوح خود را در خویشاوندسالاری بارزانی و  گماردن نزدیکان خود در پست‌های کلیدی اقلیم می‌نماید. به نظر اوجالان مواضع و رفتارهای حزب دموکرات خلاف مصالح کردهاست. ناگفته مشخص است که در جایی که حزب دموکرات کردستان تشکلی دست‌راستی و از منظر سیاسی/اجتماعی محافظه‌کار است، پ.ک.ک تشکلی چپ با رویکردی انقلابی در قبال ساختارهای اجتماعی است. دقیقا به همین علت است که چپ‌های ایران به طور عام به پ.ک.ک و شاخه ایرانی‌اش «پژاک» گرایش بیشتری دارند تا به حزب دموکرات کردستان.

با تغییر شرایط منطقه، در سال ۱۹۹۹ ورق برای پ.ک.ک برگشت هنگامی که حافظ اسد اوجالان را مجبور کرد بی‌سر و صدا سوریه را ترک کند. اوجالان سپس به چند کشور اروپایی رفت که به دلیل بحرانی که حضورش در آن‌جا بین آن کشورها و ترکیه ایجاد کرده بود هیچ‌کدام به او پناهندگی یا اجازه سکونت موقت ندادند. در نهایت یونان او را در سفارتش در نایروبی کنیا پذیرفت، اما همان‌جا او را دستگیر و به ترکیه مسترد کردند. منابع مختلف از نقش داشتن سیا، موساد، و دولت یونان در استرداد اوجالان به ترکیه گفته‌اند. وی در ترکیه به اتهام نبرد مسلحانه علیه کشور و جنایت علیه شهروندان به اعدام محکوم شد، اما به هوای اینکه تقاضای عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا رد نشود، حکمش را به حبس ابد با اعمال شاقه تخفیف دادند. اکنون او در جزیره ایمرالی در دریای مرمره دوران ابد را می‌گذارند. از زمان دستگیری اوجالان، گرچه او رهبریِ اسمی و ایدئولوژیک‌اش را کماکان حفظ کرده است، رهبری عملی پ.ک.ک به دست مورات کارایئلان افتاده، که چندان خط جدید اوجالان را نمی‌خواند. در دوران کارایئلان شاخه ایرانی پ.ک.ک به نام پژاک هم تشکیل شد که تا به امروز با جمهوری اسلامی چندین درگیری مسلحانه سنگین داشته است.

در این مدت، اوجالان در زندان پرکار بوده و چندین کتاب تحت عنوان کلی «دست‌نوشته‌های زندان» به رشته تحریر درآورده است. در این آثار او عمدتا رفتارهای گذشته خود و پ.ک.ک را نفی کرده و تلاش کرده طرحی نو دراندازد. خواندن این آثار آدم را کمابیش به یاد آثار متاخر کیانوری و احسان طبری می‌اندازد. با توجه به این حقیقت که اوجالان این کتاب‌ها را در دوران حبس نوشته، نمی‌توان تشخیص داد که تا چه اندازه به کلیت آن‌چه گفته اعتقاد قلبی دارد. با این وجود، از آن‌جا که در آن‌ها نکات مهمی را مطرح کرده، در این‌جا به بخشی از آثارش می‌پردازم. «ریشه‌های تمدن» اثری عریض و طویل در تاریخ اندیشه و ایدئولوژی است به سبک «برخی بررسی‌ها درباره جهان‌بینی‌ها و جنبش‌های اجتماعی در ایران» به قلم احسان طبری، که اوجالان در آن تلاش کرده با بررسی ریشه‌های تمدن در خاورمیانه از زمان تمدن سومر تا به امروز در چارچوب مفهوم «هژمونی» گرامشی، بستری تاریخی/ماتریالیستی برای تبیین مواضع امروزش فراهم کند. در این کتاب او چیز زیادی درباره کردها نگفته، و صرفا به ریشه‌های باستانی آن‌ها و ساختار قبیله‌ای آن‌ها در طول تاریخ اشاره کرده است. این از آن‌گونه آثار «تاریخی» کلی‌گویانه‌ و در عین حال گزینشی است که سال‌ها در بین چپ سنتی مد بود، چنان‌که نمونه‌هایش را در میان آثار مارکس و انگلس و همین طبریِ خودمان هم بسیار دیده‌ایم؛ و بیش از این‌که ارزش تحقیقی داشته باشد کارکرد ایدئولوژیک دارد. با این وجود، از آن‌جا که بستر آثار بعدی‌ اوجالان قرار می‌گیرد، دانستن درباره آن لازم است. مهم‌ترین ادعای او در کتاب مذکور شاید این باشد: «نظریات، برنامه و پراتیک ما در دهه ۱۹۷۰ چیزی به جز تجزیه‌طلبی بی‌حاصل و خشونت و حتی بدتر از آن به بار نیاورد…. ناسیونالیسمی که ظاهرا با آن به مخالفت برخاسته بودیم بدجوری گریبان خودمان را گرفته بود» (۴۴).

کتاب بعدی‌ اوجالان تحت عنوان «پ.ک.ک و مساله کردها در قرن بیست و یکم» از اهمیت خاصی برخوردار است، چرا که در این کتاب او مستقیما به نقد مواضع پ.ک.ک می‌پردازد. با رد مبارزه مسلحانه و تلاش برای نابودی کشور، اوجالان در این کتاب بر بازنگری رادیکال اهداف و پرنسیپ‌های پ.ک.ک تاکید می‌کند. با ذکر اینکه پ.ک.ک در راه تحقق آرزوهایش هیچ ارزشی برای حقوق بشر قائل نبوده و علاوه بر قتل مخالفان و مردم بی‌گناه به اعدامهای درون‌گروهی هم دست زده (۱۳۸)، اوجالان تاکید می‌کند که ساختن یک کشور کوچک ارزش این همه خونریزی را ندارد. لذا «روشنفکران و سیاستمداران کرد، به خصوص رهبری پ.ک.ک، باید از عقاید دگماتیک عهد دقیانوسی‌شان دست بکشند و در عوض از روشهای صلح‌آمیز نوین برای رسیدن به دموکراسی استفاده کنند» (۲۰). راه حلی که وی ارائه می‌کند «کنفدرالیسم دموکراتیک» است؛ به این معنی که با به رسمیت شناختن مرزهای سیاسی کشورهای موجود در خاورمیانه، کردها در کنار دیگر شهروندان آن کشورها برای دست یافتن به حقوق مساوی و دموکراسی تلاش کنند. به گفته او، «ما باید مرزهای موجود در خاورمیانه را به رسمیت بشناسیم و مبارزه خود را معطوف کنیم به حقوق اساسی و دموکراسی درون مرزهای موجود» (۹۰). «ما می‌خواهیم در مسیری حرکت کنیم که همه کردها در همان کشورهایی که هستند واحدهای دموکراتیک تشکیل دهند…. کردستانِ جداافتاده و منزوی هدف سیاسی درستی نیست» (۶۲). بنابراین، «ما به یک قانون اساسی جدید بر مبنای دموکراسی نیاز داریم» (۷۸). اخیرا هم العربیه گزارش کرده که «عبدالله اوجالان رهبر حزب کارگردان کردستان ترکیه (پ.ک.ک) می‌گوید که جنگ سی‌ساله میان حزبش و دولت ترکیه از راه مذاکرات دموکراتیک رو به پایان است».

اکنون، چنان‌که پیشتر هم ذکر کردم، اینکه اوجالان در چه حد به آنچه می‌گوید اعتقاد قلبی دارد بر ما روشن نیست. با این وجود، تفاوتی بین او با طبری و کیانوری موجود است، و آن این‌که در جایی که امثال طبری ارتجاعی همچون استالینیسم را نفی کردند تا ارتجاع دیگری – اسلام انقلابی – را در آغوش بکشند، اوجالان با نفی یک روش ارتجاعی به سراغ شیوه‌ای پسندیده رفته است، هرچند که شاید به خودی خود به این نتیجه نرسیده باشد. تلاش پ.ک.ک برای تجزیه ترکیه در سی و خرده‌ای سال اخیر نه تنها وضعیت کردها در ترکیه را بهتر نکرده که آن‌ها را به قهقرا برده است. با تمام تلاشی که اوجالان و پیروانش برای شکستن ساختارهای قومی در بین کردها و جایگزین کردن آن با ساختارهای سوسیالیستی کرده‌اند، تاکید آن‌ها بر مرکزیت «کوردیسم» در گفتمانشان باعث شده تا اکثریت کردهای ترکیه از نظر دموگرافیک هنوز هم اندر خم ساختارها، روابط، و ساز و کارهای قومی و قبیله‌ای باشند که در نتیجه باعث شده از جامعه مدنی ترکیه جدا بیافتند، جامعه مدنی‌ای که رشد خود را اخیرا در مقاومت تحسین‌برانگیزش در برابر پروژه «اسلامی‌سازی‌» اردوغان به نمایش گذاشت. اگر در این مدت نیرویی که پ.ک.ک صرف تجزیه‌طلبی کرده بود را در کنار نیروهای ترقی‌خواه دیگر برای پیشبرد پروژه دموکراسی در ترکیه خرج می‌کرد، الان هم کردها وضعیت بهتری داشتند و هم ترکیه در مجموع. بنابراین، به جای فرقه‌گرایی، شایسته است که نیروهای آزادی‌خواه رنگارنگ گرد هم آیند و برای استقرار دموکراسی که حقوق همه را بدون پیش‌داوری‌های تبعیض‌آمیز به رسمیت می‌شناسد تلاش کنند. به عبارتی، «تشریک مساعی» را باید به جای «تشکیک مساعی» نشاند اگر قرار است همه به حق خود برسند.

تجزیه‌طلبی: دشمن دموکراسی

سیری در مواضع عبدالله اوجالان

رضا پرچی زاده

اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
برچسب ها:
دیدگاهها

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی